سلام...اه چقدر از اين برف و بارون وبلاگا بدم مياد...شعر زيبايي بود..مضمون تازه...ولي مصرع دوم خيلي مخاطب رو درگير ميكنه..جون به نظر ميرسه كه شعر از نگاه دختره نه پسر..و اين سر در گمي تا آخر شعر هست..من دو دفه خوندم شعر رو..دفه دوم كه متوجه بودم ..به خيلي از زيبايياي شعر برخورد كردم...ولي نگاه اول ...موفق باشيد...يا علي

انقد دوييدم خسته شدم...

بلاخره كي مرد.؟؟مرده يا زنه...بي شوخي ميگم آخه مصرع آخر قضيه اش چيه...؟؟؟

هان...

چي ميگي..؟؟

كي چي گفت..؟

چي شد.أ؟؟

هان...!!!!!!!!!!!!

سلام خانمي

خيلي قشنگ والبته ناراحت كننده بود.

ولي عالي بود.به خصوص مصرع :با خودش گفت فرق هم كه نكرد من كه عادت به بي كسي دارم...........

ازلطفتم ممنونم.شعري هم كه براي من نوشني قشنگ بود.

ممنون

خدايا!بشکن اين آيينه هارا

که من ازديدن آيينه سيرم

مرا روي خوشي اززندگي نيست

ولي درزنده ماندن ناگزيرم........

موفق باشي