• وبلاگ : الهه نور
  • يادداشت : كاش مي شد حرم همين جمعه...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 59 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    هوالعلي

    سلام دوست

    من عاشقم
    که
    هر تويي در دل من
    جاي خودت را
    پيدا کن
    حالا چه فرق مي کند
    آسمان را نديده بگيري
    يا پرواز

    دلتنگم



    به روز بودنم را چراغ مهمان کن


    يا علي

    + مليكا 

    سلام

    بروز كردم

    سلام
    به روزم و منتظر کليک رنجه شما دوست عزيز
    سر افراز مي فرماييد؟
    قالب نو مبارک
    و
    مرسي بابت غزل

    سلام ...

    اين شعرتونو نشنيده بودم محشره خانم هاشمي

    به روزم با پستي به ظاهر سياسي اما در واقع...

    + احمدي 

    با سلام و تشكر از لطف شما غزل بسيار زيبا و محكمي بود. اجركم مشكور

    + زهرا بشري موحد 
    يعني ميشه اين جمعه عرفه آخر باشه...
    يعني ميشه اين جمعه با آقا
    بريم کربلا ...

    کاش مي شد حرم همين جمعه خبر از صاحب الزمان مي داد
    شب شعر مهدوي
    دوشنبه دو آذر ساعت 14.30 سالن شهيد مفتح دانشگاه علوم پزشکي

    سلام

    شعر زيبايي بود

    کاش مي شد حرم همين جمعه، خبر از صاحب الزمان مي داد

    با شعري به روزم

    منتظر حضور شما

    يا حق

    سلام،
    وب زيبايي داريد،
    "يک ساحل پر از شعر" با پنج دوبيتي جديد بروز شد..

    سلام
    نهمين کنگره ي شعر غدير در تاريخ 17/9/88 در شهر مقدس قم برگزار مي شود.

    ميتوانيد آثار خود را حداکثر تا تاريخ 10/9/88 از طريق ايميل يا نظر خصوصي در وبلاگ به صورت اينترنتي
    يا از طريق دورنگار به شماره فکس 7718375 0251
    و يا از طريق پست به آدرس قم،خيابان ساحلي (لواساني) اداره ي کل فرهنگ و ارشاد استان قم (صندوق پستي 1467/ 37195)به دبيرخانه ي کنگره ارسال نمائيد.
    شماره تماس:02517209336

    جوايز:14 هزينه سفر به عتبات عاليات.

    سلام

    به روزم و منتظر کليک رنجه شما .
    سر افراز مي فرماييد؟

    سلام...زيبا بود ...لذت بردم...ممنون...خواهش ميکنم...اجرتون با حضرت...خيلي...واقعا زيبا بود...
    + زهرا هاشمي 

    مرسي از توضيحت عزيزم...

    ولي چه پياده روي شاعرانه ي خوبي داشتيم...دانشگاه كه هستم دلم ميگيره نميدونم چرا...اون روز دلم عجيب يه شاعر مي خواست كه خدا تورو با دو دست غذا برام رسوند!

     <      1   2   3   4      >