• وبلاگ : الهه نور
  • يادداشت : سال و فال و حال...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + !تو 
    پشت يک ده
    پشت ديواري شکسته
    در پس يک باغ خشک
    کودکان تازه رس
    دنبال يک شانه به سر
    با فلاخن مي دويدند

    سنگهايي داغ و خيس از التماس خشم
    در ميان دست اين و او
    در کمين يک پرش يا يک جهش گرچه
    کمتر از قلب حرارت ديده شانه به سر
    مي سوختند
    روح و جان و شانه و گيسو
    از او
    تا دمي ديگر
    مي دريد از هم اگر نعش سياه ديوگوني
    پشت آن ديوار
    روي سرد خود به سنگ داغ از خشم و .....
    نمي ساييد!
    غمزار است
    آري آري غم بسي زار است
    پير مرد ديوگون له شده در خود
    فالگير مهربان روزگاري دير
    بوده ست
    ليک و صد افسوس
    اين را هيچ کس
    شايد
    شايد کسي يا دانه اي از شانه ها
    شايد که مي دانست

    سلام

    اين نوشتت منتخب شده