الهه نور
قارقارت را از بام دور کن! اما چه کنم با کفش های سوار شده روی هم؟ پریشان بود، تعبیر که ندارد! کفش هایم را کنار هم جفت نمی کردم و گندم هایی را که نذر گنجشکان آسمان کرده ام روی بام می ریختم برای مهمانی کلاغ ها حیف که نمی دانستم تعبیر خوابم تویی. خیلی قیافه گرفته ام هجوم افاده های دور و برم را با حرکت بادبزن دور می کنم سینی چای به طرفم می آید یاد راه رفتن گربه ای ِ مانکن ها می افتم با مدل لباس های بی لباسی شان - چای بفرمایید از کلمه مرسی حالم به هم می خورد، اما اگر بگویم دست شما درد نکند، دیگر باید چای را در نعلبکی هورت بکشم. می توانید و پیشنهاد می کنم به کسانی که این ترکیب بند رو تا بحال کامل نخوندن http://www.nonvalghalam.mihanblog.com/post/50 با کاروان نیزه شبی را سحر کنید علیرضا قزوه
مهمان نمی خواهم
به این آدرس مراجعه کنند
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
علیرضا قزوه